آتش‌سوزی‌های جنگلی ایران در برابر فناوری

آتش‌سوزی‌های جنگلی ایران در برابر فناوری

بوی خاک سوخته در دامنه‌های زاگرس، سکوت سنگین کوهستان‌های ارسباران و صدای گمشده پرندگان بی‌لانه، دیگر تنها نشانه‌هایی از گذر تابستان نیستند. این‌ها نشانه‌های یک فاجعه زیست‌محیطی مکرر و ریشه‌دار در گستره سرزمین ایران‌اند؛ فاجعه‌ای که نه فقط درختان، بلکه حافظه تاریخی، زیستی و اکولوژیک کشور را طعمه حریق می‌سازد. در حالی‌که آتش‌سوزی جنگل‌ها در سال‌های اخیر به یک بحران تکرارشونده بدل شده، توجه‌ها به سمت ظرفیت‌های فناوری‌های نوین مانند پهپادهای حرارتی، پایش ماهواره‌ای، سامانه‌های هشدار سریع و تجهیزات اطفای پیشرفته جلب شده است. اما پرسش اصلی همچنان پابرجاست: آیا این فناوری‌ها در ایران واقعاً به مرحله بهره‌برداری کاربردی رسیده‌اند؟

به گزارش رسانه اخبار فناوری تک فاکس، هر تابستان با خود مهمانی ناخوانده برای جنگل‌های ایران می‌آورد: آتش. از آتش‌های ناشی از بی‌احتیاطی انسان‌ها گرفته تا شعله‌هایی که از دل گرمای سوزان زمین برمی‌خیزد، تمامی آنها به علت نبود زیرساخت‌های لازم، ضعف در آموزش جوامع محلی، و نداشتن سیاست‌های جامع، به‌سرعت به بحرانی تمام‌عیار تبدیل می‌شوند. در چنین شرایطی، بسیاری از مناطق جنگلی کشور از جمله زاگرس، گلستان، ارسباران و هیرکان، بارها طعمه حریق شده‌اند. نبود تجهیزات پیشرفته، ضعف مدیریت منابع طبیعی، تغییرات اقلیمی و دخالت‌های انسانی، همگی به این بحران دامن زده‌اند.

آمارها از تکرار فجایع حکایت دارند. در زاگرس، یکی از مهم‌ترین اکوسیستم‌های جنگلی ایران، سالانه بالغ بر ۳۰ هزار هکتار از پوشش جنگلی خود را به واسطه آتش‌سوزی از دست می‌دهد. در پارک ملی گلستان، در سال‌هایی همچون ۱۳۸۳، ۱۳۸۹ و ۱۳۹۹، هزاران هکتار از اراضی در آتش سوخته‌اند؛ فقط در تابستان ۱۳۸۳، بیش از ۶۰۰۰ هکتار از پارک ملی گلستان طعمه حریق شد. این حریق‌ها نه تنها زیستگاه‌هایی همچون شوکا، پلنگ و خرس قهوه‌ای را در معرض خطر قرار داده‌اند، بلکه به از بین رفتن تنوع زیستی منجر شده‌اند که بازسازی آن ممکن است دهه‌ها به طول بینجامد.

در مناطق شمالی و جنگل‌های هیرکانی گیلان و مازندران، گرچه رطوبت بالا معمولاً مانع از گسترش آتش می‌شود، اما خشکسالی‌های اخیر زمینه‌ساز وقوع موارد بیشتری از آتش‌سوزی شده است؛ به‌ویژه در مناطق شرقی دریای خزر. در جنوب کشور نیز وضعیت وخیم است. فقط طی دو هفته، بیش از ۸۰۰۰ هکتار از جنگل‌های بلوط در نواحی کوهستانی فارس از جمله قیروکارزین، کازرون و فیروزآباد سوختند. نبود بالگرد، سختی دسترسی و وزش بادهای شدید، عملیات اطفای حریق را عملاً غیرممکن کرده بود. آتش‌سوزی‌های ارسباران نیز در سال‌های ۱۳۹۸ و ۱۴۰۲ بار دیگر این واقعیت را اثبات کرد که بدون تمهیدات فناورانه و مدیریتی، هیچ اکوسیستمی از شعله‌ها در امان نیست.

علل اصلی وقوع این حوادث، ترکیبی از خطای انسانی و عوامل اقلیمی است. دامداران و شکارچیانی که در طبیعت آتش روشن می‌کنند، زمین‌خوارانی که به دنبال پاک‌سازی اراضی‌اند، افزایش دمای زمین، کاهش رطوبت خاک و پوشش گیاهی، نبود آموزش فراگیر برای جوامع محلی و کمبود شدید تجهیزات مدرن از جمله بالگردها و هواپیماهای اطفای حریق، از جمله دلایل وقوع و تداوم این فاجعه هستند. در کنار همه این‌ها، عدم وجود سامانه‌های پایش هوشمند و هشدار سریع، موجب شده تا واکنش‌ها دیرهنگام و ناکارآمد باشند.

آتش‌سوزی‌های جنگلی، محدود به مرزهای ایران نیستند. در دهه‌های گذشته، کشورهای متعددی با بحران‌هایی از این جنس مواجه بوده‌اند که اثرات جهانی آن نیز غیرقابل انکار است. فاجعه‌هایی مانند آتش‌سوزی سیاه در استرالیا (۲۰۰۹) که جان ۱۷۳ نفر را گرفت و ۴۵۰ هزار هکتار را نابود کرد؛ یا آتش‌سوزی کمپ فایر در کالیفرنیا (۲۰۱۸) که شهر پارادایس را به‌طور کامل از میان برد؛ و نیز آتش‌سوزی‌های گسترده در آمازون، ترکیه و سیبری، تنها نمونه‌هایی از این رویدادهای فاجعه‌بار هستند. این حوادث نشان می‌دهند که بدون بهره‌گیری از فناوری و سیستم‌های پیشرفته، هیچ منطقه‌ای مصون نخواهد بود.

پیامدهای زیست‌محیطی آتش‌سوزی‌ها بسیار گسترده است. از بین رفتن تنوع زیستی، نابودی گونه‌های گیاهی و جانوری، تخریب اکوسیستم‌ها، انتشار گازهای گلخانه‌ای، فرسایش خاک، آلودگی منابع آبی، کاهش حاصل‌خیزی زمین و افزایش آلودگی هوا، تنها بخشی از خسارات بلندمدتی است که این پدیده بر پیکره طبیعت و جامعه انسانی وارد می‌کند. افزون بر آن، این حوادث با تسریع تغییرات اقلیمی، حلقه معیوب گرمایش زمین و خشکسالی را تشدید می‌کنند.

در مواجهه با چنین تهدید گسترده‌ای، فناوری‌های نوین می‌توانند ابزاری نیرومند برای مهار و پیشگیری باشند؛ البته در صورتی که به‌درستی و به‌موقع به کار گرفته شوند. یکی از این ابزارها، کوله‌پشتی‌های آبرسان است؛ ابزاری ساده ولی کاربردی که امکان حمل و پاشش دستی آب را در مناطق صعب‌العبور فراهم می‌کند. با این حال، ظرفیت محدود و نیاز به پر کردن مداوم، بهره‌وری آن را در مناطق گرم و خشک کاهش می‌دهد.

پهپادهای مجهز به دوربین‌های حرارتی، در استان‌هایی مانند فارس، گلستان و لرستان، وارد چرخه پایش شده‌اند. این پهپادها توانایی شناسایی سریع کانون‌های حرارتی و ثبت دقیق موقعیت آتش را دارند؛ اما بهره‌گیری محدود و نبود زیرساخت‌های دائمی باعث شده تا تأثیر آن‌ها کمتر از ظرفیت واقعی‌شان باشد. داده‌های ماهواره‌ای مانند Sentinel-2 و MODIS نیز توسط برخی مراکز پژوهشی برای بررسی شدت سوختگی و پیش‌بینی خطرات استفاده می‌شود، اما همچنان در مرحله تحقیقاتی باقی مانده و به سیاست‌گذاری و اقدام میدانی نرسیده‌اند.

بالگردهای آب‌پاش نیز از جمله تجهیزات کلیدی در اطفای حریق‌های وسیع‌اند، اما ایران با کمبود شدید بالگردهای مجهز به سیستم سبدهای آب‌پاش استاندارد مواجه است. تاکنون تنها در شرایط اضطراری و توسط نهادهایی چون سپاه، ارتش یا هلال‌احمر، از بالگردهای موجود استفاده شده است که پاسخگوی ابعاد بحران نیست. همچنین، برخی استان‌ها در حال توسعه سامانه‌های هشدار سریع هستند که با تکیه بر داده‌های حرارتی ماهواره‌ای و اتصال به ایستگاه‌های هواشناسی عمل می‌کنند، اما این سامانه‌ها نیز همچنان در مراحل آزمایشی و فاقد شبکه یکپارچه ملی هستند.

برای مقابله مؤثر با آتش‌سوزی‌های جنگلی، ایران نیازمند یک بازنگری اساسی در سیاست‌گذاری زیست‌محیطی مبتنی بر فناوری است. تجهیز ناوگان بالگردهای اطفای حریق، توسعه سامانه‌های پایش و هشدار با بهره‌گیری از هوش مصنوعی، داده‌های ماهواره‌ای و اینترنت اشیا، ایجاد پایگاه‌های پهپادی در مناطق پرخطر، انتقال فناوری از کشورهایی همچون استرالیا، یونان و کانادا، و نیز راه‌اندازی سامانه‌های مردمی گزارش آتش با اپلیکیشن‌های موبایل، از جمله اقداماتی است که می‌تواند کشور را در برابر بحران‌های آینده مقاوم‌تر سازد.

در نهایت، آنچه در این گزارش مرور شد صرفاً مجموعه‌ای از آمار و داده‌ها نیست؛ بلکه هشداری جدی درباره وضعیت بحرانی طبیعت ایران است. واقعیت آن است که بحران آتش‌سوزی‌های جنگلی نه گذرا و محدود، بلکه ساختاری، تکراری و ریشه‌دار است. اگر فناوری در کنار سیاست‌گذاری علمی و مشارکت مردمی قرار نگیرد، شعله‌های بی‌رحم همچنان خواهند تاخت و چیزی جز خاکستر از جنگل‌های ایران باقی نخواهند گذاشت. اکنون پرسش بنیادین این است: آیا ما آماده‌ایم پیش از آنکه دیر شود، آینده‌نگرانه و فناورانه عمل کنیم؟