موشک‌های ICBM چقدر ویرانگرند؟

موشک‌های ICBM چقدر ویرانگرند؟

در طول دهه‌ها، انواع گوناگونی از موشک‌ها با کاربردها و ویژگی‌های فنی متفاوت طراحی و توسعه یافته‌اند. با این حال، در نگاه فنی، تمامی آن‌ها در دسته موشک‌های بالستیک قرار می‌گیرند. علم بالستیک، به بررسی حرکت اجسام پرتاب‌شده در جو زمین می‌پردازد و به سه شاخه اصلی تقسیم می‌شود: بالستیک داخلی (که به رفتار جسم در داخل لوله پرتاب مربوط می‌شود)، بالستیک خارجی (که به مسیر پرواز جسم در فضا می‌پردازد) و بالستیک نهایی (که به برخورد جسم با هدف یا سطح زمین اختصاص دارد). با وجود گستردگی موضوع، در این گزارش تمرکز بر روی موشک‌های بالستیک قاره‌پیما یا همان ICBM قرار دارد؛ چرا که این نوع موشک، به دلیل توانایی حمل کلاهک‌های هسته‌ای و قابلیت تهدید در سطح جهانی، بیش از سایر گونه‌ها مورد توجه قرار گرفته است.

به گزارش رسانه اخبار فناوری تک فاکس، موشک‌های ICBM با هدف اصلی حمل و انتقال کلاهک‌های هسته‌ای طراحی شده‌اند و بسته به مدل، ظرفیت و فناوری ساخت آن‌ها، می‌توانند دارای اجزای مختلفی همچون کلاهک‌های چندگانه، فریب‌دهنده‌ها (decoy)، و تجهیزات ضدرهگیری باشند. در صورت شلیک این نوع موشک‌ها، فرصت پاسخ دفاعی کشور هدف بسیار محدود خواهد بود. چرا که حداقل تا سال ۲۰۲۵، هیچ سامانه‌ای در اختیار کشورها قرار ندارد که بتواند با دقت و اطمینان کافی چنین موشک‌هایی را در آسمان رهگیری و منهدم کند. البته توسعه سپرهای دفاعی در این حوزه ادامه دارد. برای نمونه، اسرائیل مجموعه‌ای از سامانه‌های ضد موشکی برای مقابله با موشک‌های کوتاه‌برد و میان‌برد در اختیار دارد، و ایالات متحده نیز در حال توسعه سامانه‌های دفاعی پیشرفته‌تر است. با این حال، مقابله با ICBM همچنان یکی از چالش‌برانگیزترین مباحث نظامی و فناورانه عصر حاضر به شمار می‌رود.

یکی از مهم‌ترین و مرگ‌بارترین نمونه‌های ICBM در زرادخانه ایالات متحده، موشک LGM-30 Minuteman III است که نقشی کلیدی در ساختار سه‌گانه هسته‌ای این کشور ایفا می‌کند. این موشک قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای W87 را دارد که قدرت تخریبی آن بین ۳۰۰ تا ۴۷۵ کیلوتن متغیر است. برای درک میزان قدرت این سلاح، کافی است آن را با بمب‌های اتمی هیروشیما و ناگازاکی مقایسه کنیم. بمب به‌کاررفته در هیروشیما تنها ۱۵ کیلوتن و در ناگازاکی ۲۱ کیلوتن قدرت انفجار داشت، اما همین دو بمب جان بیش از ۲۱۴ هزار نفر را گرفتند و دو شهر را به تلی از خاک تبدیل کردند. در مقایسه، یک کلاهک W87-1 تا بیش از ۲۲ برابر قدرت تخریبی دارد و همین موضوع، اهمیت و تهدید بالقوه آن را چندین برابر می‌کند. لازم به ذکر است که طبق برنامه ارتقاء توانمندی‌های دفاعی آمریکا، جایگزین آینده Minuteman یعنی موشک LGM-35 Sentinel نیز احتمالاً به کلاهک‌های چندگانه و پیشرفته‌تری مجهز خواهد بود.

برای بررسی دقیق‌تر میزان تخریب ناشی از انفجار یک کلاهک هسته‌ای، ابزار آنلاینی با نام Nukemap در اختیار عموم قرار گرفته که توسط وب‌سایت Nuclear Secrecy ارائه شده است. این ابزار امکان محاسبه شعاع تخریب، میزان تلفات و تأثیرات پرتوزا را با توجه به قدرت انفجار و مکان انفجار فراهم می‌سازد. به‌عنوان مثال، اگر یک کلاهک W87-1 با قدرت کامل بر فراز هیروشیما منفجر شود، مناطق اطراف این شهر مانند هاتسوکاایچی، ساکا، کومانو، کایتا و فوچو نیز به‌شدت آسیب خواهند دید یا به‌کلی نابود می‌شوند. همچنین اگر این بمب بر فراز واشنگتن دی‌سی رها شود، پایتخت آمریکا و شهرهای اطراف همچون الکساندریا، بتسدا، کالج پارک و هایتس‌ویل در معرض ویرانی کامل قرار خواهند گرفت. چنین سناریوهایی به‌وضوح نشان می‌دهد که تهدید ICBMها، تنها محدود به یک نقطه جغرافیایی نیست و می‌تواند آسیب‌های گسترده‌ای در مقیاس ملی یا حتی جهانی ایجاد کند.

موشک‌های قاره‌پیما نه‌تنها قدرت تخریب غیرقابل‌تصوری دارند، بلکه مقابله با آن‌ها نیز به شدت دشوار است. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا، با اشاره به این تهدید، از ایده ساخت سپری دفاعی با نام “گنبد طلایی” برای محافظت از کشورش سخن گفته بود. ایالات متحده هم‌اکنون سامانه دفاع موشکی فعالی دارد که از مجموعه‌ای از سامانه‌های پرتاب، ردیابی و رهگیر تشکیل شده، اما هنوز این سیستم در برابر تهدیدهای پرسرعت و پیچیده‌ای همچون ICBM به بلوغ کامل نرسیده است. یکی از دلایل اصلی این ناتوانی، ویژگی‌های فنی بسیار پیچیده این موشک‌هاست: از مسیرهای بالستیک بلند، امکان پرتاب فریب‌دهنده‌ها، تا سرعت بی‌نظیر کلاهک‌ها که می‌توانند با سرعتی بیش از ۲۸٬۰۰۰ کیلومتر بر ساعت حرکت کنند.

فرآیند پرتاب و پرواز یک موشک بالستیک قاره‌پیما در سه مرحله مجزا انجام می‌شود. نخست، فاز شتاب اولیه یا Boost است که بین ۲ تا ۵ دقیقه طول می‌کشد و در آن، موشک با استفاده از سوخت راکتی به فضای خارج از جو فرستاده می‌شود. سپس وارد فاز میان‌مسیر یا Midcourse می‌شود که بین ۲۰ تا ۳۰ دقیقه زمان می‌برد و در آن، موشک یا کلاهک‌های جداشده با سرعت بالا در فضای خارج از جو حرکت می‌کنند. در نهایت، در فاز پایانی یا Terminal که کمتر از یک دقیقه طول می‌کشد، کلاهک‌ها وارد جو شده و به سمت هدف خود سقوط می‌کنند. در تئوری، مرحله شتاب اولیه بهترین زمان برای نابودی موشک است، اما به‌دلیل فاصله زیاد محل پرتاب از سامانه‌های رهگیر، عملاً انجام این کار دشوار است. بنابراین مرحله میان‌مسیر، بهترین و در عین حال چالش‌برانگیزترین فرصت برای رهگیری یک ICBM به شمار می‌رود.

حتی در فاز میان‌مسیر، رهگیری موشک‌های قاره‌پیما فرآیندی فوق‌العاده دشوار و نیازمند فناوری‌های پیشرفته است. سامانه رهگیر باید به ارتفاعی بیش از ۵٬۰۰۰ کیلومتر صعود کند تا به ارتفاع پرواز کلاهک برسد. پس از آن، باید بتواند موشک یا کلاهک را شناسایی کند — در حالی که با سرعتی نزدیک به ماخ ۲۳ در حال حرکت است. افزون بر این، رهگیر باید بین کلاهک واقعی، بدنه موشک، و فریب‌دهنده‌هایی که برای گمراه کردن سامانه‌های دفاعی طراحی شده‌اند، تمایز قائل شود. چنین پیچیدگی‌هایی باعث می‌شود رهگیری ICBMها به یک کابوس فنی بدل شود که برای مقابله با آن، به پیشرفت‌های چشم‌گیر در فناوری‌های رهگیری، هوش مصنوعی، سامانه‌های ردیابی مادون‌قرمز و الگوریتم‌های تشخیص تهدید نیاز است. در مجموع، ICBMها همچنان یکی از مخرب‌ترین و مهارنشدنی‌ترین سلاح‌های ساخت بشر به شمار می‌روند.